Friday

فوتبال

یه تیم مدرسه داشتیم، تیم بس غریبی بود، بهترین بازیکن تیم من بودم و یکی دیگه از دوستام که واقعا درسطح منطقه نبودیم.به هر زحمتی شده بود، مدرسه رو راضی کردیم بریم مسابقات شرکت کنیم،مسابقات هم "سرداران شهید" برگزار میشد، نزدیک شهرک محلاتی.
با بدبختی تمام بازی اول رو هشت نفری چپیدیم تو زمین خودمون و با تاکتیک علی اصغری هرتوپی که میومد نزدیک پامون با ذکر مولای متقیان میکشیدیم زیرش که فقط خطر رو دور کنیم، انصافا هم عالی کار کردیم، طوری که مربی تیممون "حسین قدسی" تعجب کرده بود چون قاعدتا انتظاری از ما نداشت.
تیم حریف هم یه تیم فوق العاده منسجم که سال قبل قهرمان مسابقات شده بود. عصبی شده بودن هیچ راهی هم به دروازمون نداشتن، تا نیمه ی دوم.
چشمتون روز بد نبینه، نیمه ی دوم هشت تا گل ردیف کردیم که یکی از گل ها رو دروازه بان تیم حریف بهمون زد. مدیر و ناظم و کل اولیای مدرسه تصمیم گرفتند بازی بعدی رو شرکت نکنیم لاقل با نتیجه ی آبرومندانه تری ببازیم.

No comments:

Post a Comment