Sunday

آخرش اینطوری میشه

هر آدمی فکر میکنه. از فکر به مقایسه میرسه. میره تو ذهنش یه ترازو میاره. خودش رو میذاره اینور، دیگران رو میذاره اونور، وزن میکنه. یکبار احساسش تصعید میشه. میشه حسادت. میشه عذاب. چرا تصعید؟ چون هدف یه چیز دیگه بود. این وزن کردن برای بهتر شدن بود، اما تبدیل به عذاب برای خودمون شد. قرار بود بسنجیم که بفهمیم کجای کار خراب شد. اما هدف گم شد، راه کج صاف پنداشته شد.
آدم به انتها میرسه وقتی تو خودش پوچی میبینه. من بچه تر بودم تهی شدن رو بیشتر میدیم. زودتر به ته خط میرسیدم. وقتی گند میزدم و حسابی خراب میکردم، مستاصل میشدم. دستپاچه میشدم. جای درست کردن فرار میکردم. فکر میکردم راحت تره. حتی دو سه بار هم میخواستم خودکشی کنم. از اینکه بابت اشتباهم تنبیه نشم، میخواستم خودم رو بکشم. راهش رو پیدا کرده بودم! وسیله ش رو هم فراهم کرده بودم.
رفته بودم سر وقت کمد قرصها، یه جعبه به شانس برداشتم. شربت سینه بود.  سواد داشتم. خوندم روش رو. اما تو ذهنم این بود که دارو، داروهه! کمش خوب میکنه، زیادش میکشتت. یه قلپ خوردم.شیرین بود.خیلی، اونقدر شیرین که آخرش تلخ شد. انقدر تلخ شد که عق زدم.اما تلخیش تا آخر شب تو دهنم و یک عمر هم توی ذهنم موند.
نتیجه؟ شوخی میکنی.از آخرین باری که چیزی نتیجه داشته و پیامی رسونده، سالها میگذره.

Wednesday

فیلم نگیر آقا

تو اینستاگرام میچرخیدم یکی از دوستان چند تا کلیپ از کنسرت چارتار گذاشته بود. هیچکدوم رو به دلیل کیفیت پایین صدا و تصویر حوصله م نکشید تا آخر ببینم. اون هم کلیپی که مدتش از چند ثانیه تجاوز نمیکنه.
یاد حرف لوئیز سی کی(کمدین معروف آمریکایی) افتادم. لوئیز سی کی تو آخرین اجرای ضبط شده ش به معضلی اشاره میکنه که خواه یا ناخواه خیلی از ما با گسترده شدن عرصه تکنولوژی و فراگیر شدن گوشی های دوربین دار با اون دست و پنجه نرم کردیم. میگفت مراسمی بوده به میزبانی مدرسه دختر لوئیز ،که بچه های کلاس رقص میرقصیدند و پدر مادرها به عنوان تماشاچی حاضر بودن. در تمامی مدت نمایش، تعداد کثیری از پدر مادرها به جای لذت بردن از لحظه و ثبت اون خاطره توی ذهنشون ترجیح دادن تو حافظه گوشی یا تبلتشون اون خاطره رو ثبت کنند.
لوئیز با شوخ طبعی پدر مادرها رو به فضایی هایی تشبیه میکنه که چشمهاشون رو با یه محافظ الکترونیکی پوشیدن و ارتباطشون با فضای بیرون رو قطع کردند. یا اینکه به جای استفاده از چشم که کیفیتی به مراتب بالاتر از دوربین های گوشی و تبلت دارند نگاهشون رو به صفحه نمایشگرشون گره زدن.خودشون و فرزندشون رو از دیدن مستقیم هم محروم کردند.
در جایی دیگه لوئیز به واقعیتی اشاره میکنه که خلافش از استثنا هاست؛ ضبط کردن و فیلم گرفتن از مراسم، کار عبثی ست، به این دلیل که بیشتر مصرف خارجی داره تا داخلی. افراد غالباً تمایلی به دیدن ویدئو بی کیفیت مراسمی که توش حضور داشتن، ندارند. بیشتر برای افراد دیگریست که اصلا در مراسم حضور نداشتند، که اون دسته هم وقت چندانی صرف تماشای کلیپ بی کیفیت نمیکنند.ماکزیمم چند ثانیه اول رو میبینند تا مضمون دستگیرشون بشه و بعد به دادن کامنت تکراری"عالی"،"محشر" و "وای چقدر قشششششنگ" بسنده میکنند.(تجربه شخصی عین دو سناریو رو تایید میکنه، یعنی برای من که لاقل اینطور بوده).
از طرفی نتیجه یکسری از آزمایشات و تحقیقات اینطور نشون میده که عکاسی و فیلم برداری در تنبل شدن حافظه نقش داره. تو همون تحقیق اشاره کرده افرادی که صحنه ها رو با دوربین ثبت میکنند غالباً در ذهنشون خاطره ای نقش نمیبنده و به راحتی اون صحنه ها رو فراموش میکنند.

*لینک استندآپ کامدی لوئیز سی کی* :
Louis CK: Stupid Facebook Posts - Oh My God (HD): http://youtu.be/zd2sRC3K9Hs

*لینک تحقیق و ارتباط ضعف حافظه با ثبت الکترونیکی لحظات* :
http://www.medicalnewstoday.com/articles/269913.php